در روز سيزدهم فروردين ماه 1393 هجري شمسي، روز طبيعت، روزي كه همه ايرانيان، شاد و سر حال، به همراه همه اهل خانواده، دست به دست هم داده و به دامن طبيعت مي روند، من در غم از دست دادن بزرگترين پشتوانه زندگي ام، پدر عزيزم، شادروان حاج حسين ميرچولي بجدني، كه هنوز به چهلمين روز درگذشت آن مرحوم هم نرسيده ايم، به سوگ نشسته ام، و اكنون براي شما خوانندگان عزيز، يكي از دعاهايي كه ايشان در خاتمه قرائت قرآن كريم، هر روز صبح، همانند لالايي مادرانه اي، هنوز هم در گوش من زمزمه مي كند را مي نگارم، اميدوارم پس از خواندن اين مطلب، براي شادي روح آن مرحوم و همه رفتگان، فاتحه اي تلاوت كنيد:
صَدَقَ اللهُ العَلیُّ العَظیمُ، و صَدَقَ رَسُولُهُ النَّبیُّ الکریمُ، وَ نَحنُ عَلی ذلِکَ مِنَ الشَّاهِدینَ والشَّاکِرینَ، والحمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ
الهي هر كه بر گردن ما حق سلام، حق كلام، حق طعام، حق درهم و ديناري دارند و داشتند، كه سر به زير تراب ظلماني كشيدند، همه آنها را از شرق عالم تا غرب عالم بيامرز و رحمت فرما، درون قبرشان نوري برافروز كه نه در شب فرو ميرد نه در روز، ز درهاي بهشت جاوداني، دري بگشا برويشان، مي تواني
نورالله مراقدنا، و رفعنا درجاتنا، و اسكني فيه بحبوحات جناتك، من يقرالفاتحه مع الاخلاص مع الصلوات